پارت آخر

فیک معلم سخت گیر






_امشب عروسی یکی از دوستامه بریم
+اوکی
پرش زمان به شب
ویو یونا
آماده شدم ی لباس صورتی پوشیدم و ی آرایش ملایم کردم و آومدم پیش نامی چقدر خوشتیپ شده بود توی اون لباس
_به چی فکر می‌کنی
+هیچ بریم
_لباست چرا بازه (عصبی)
+ولش کن بیا بریم دیر میشها
_بزار برگردیم به حسابت میرسم
+ترسیدم
رفتیم توی سالن خیلی شیک بود
+نامی من دستشویی دارم WCکجاست
_سمت راست
رفتم و برگشتم(😂)که دیدم نامی داشت یکی رو می‌.بوس.ید
از سالن رفتم بیرون
+هیییی زندگی رفتم پشت بوم یک ساختمون و خودمو پرت کردم لحظه های آخر با خودم گفتم خدا حافظ مامان،بابا،جون وون،آیو،نامی همتون رو دوست دارم .
و مرگ
چند ماه بعد
نامجون افسردست، آیو و جون وون قرار ازدواج کنند.
و
و
و
و
و
و
پایان







#فیک







فوش آزاده
دیدگاه ها (۲۷)

پارت ۱ فصل ۲

پارت ۲ فصل ۲

پارت ۱۵

پارت ۱۴

پارت ۱۸نامی. عزیزم برو بخواب که فردا زود بیدار شی باشه؟ چشم ...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط